اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یادلم،گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشته دیدم دل من دیونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
میدونم دوسم نداری مثل روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اونو نوشته
میدونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
میدونم واست یکی شد بودن و نبودن من
اما روح من یه دریا پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
یه لنگه کفش پیرو دربوداغون
یه لنگه کفش پاره
بی کس و بی ستاره
افتاده زار و گریون
یه گوشه خیابون
شب بود و شبگردی بارون وباد
رد شدمو چشام به چشماش افتاد
دیدم که زخماش همه از غربته
مثله خودم خسته و بی طاقته
دیدمو گفتم که نباید نشست
یه کفش بیچار رو دید و نشکست
رفتمو گفتم که چرا نشستی
تلف نکن عمرتو دستی دستی
درسته که از همه تنهاتری
اسیر این دردای زجرآوری
کفشای غیرَتو باید پا کنی
بگردیو لنگتو پیدا کنی
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
بچه های اهواز / حسین صفا
یاد بچه های مهربون اون زمین خاکی
یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
بعضی وقتام یاد جنگ و یاد موندنا و رفتن ها میوفتم
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم
اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی بازی هم ببازن ، توی عشقشون برندن
دوست دارم برم جنوب ، کنار جاشوای دریا
که رو عرشه واسه ماهیا می خونن
بشینم نگاه کنم به شکل ابرا که هنوز
شکل تفنگ و ترکش و تیر و جنونن
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
تنگ بلوری / امیر ارجینی
آمدی از راه دوری تنگ زیبای بلوری
آمدی دیدی دلم را خسته در کنج صبوری
وقت تاریکای جاده با تو یک فانوس آمد
تشنه بودم قطره ای را با تو اقیانوس آمد
قصد دل کندن ندارم از تو ای دلکنده از خود
از تو ای برده دلم رو تا شب خوب تولد
قصد دل کندن ندارم از تو ای دلکنده از خود
از تو ای برده دلم رو تا شب خوب تولد
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم
پیش تو از یاد بردم روزهای سختیم را
عشق مدیون تو هستم لحظه ی خوشبختیم را
قصد دل کندن ندارم از تو ای دلکنده از خود
از تو ای برده دلم را تا شب خوب تولد
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
عشق دو حرفی / امیر ارجینی
همیشه خسته از روزای برفی
عشق پریشون شده ی دو حرفی
گفته بودم اگه دلت گرفته است
کنج دلم جا واسه ی دلت هست
شاید دلت خواست و پاهات نیومد
یا شاید هم دلت باهات نیومد
هرچی که بود بذار که گفته باشم
هرجا که هست دلت منم باهاشم
عشقت گذشته از پل دشت پر از گلایول
گمشده ی دو حرفی خسته ی روز برفی
گفته باشم هنوزم اگه دلت گرفته است
بیا که کنج قلبم جا واسه ی دلت هست
حالا که تقویم من زمستوناش زیاده
تو کوچه های سردش همیشه برف و باده
باید بیای ببینم بهار خنده هاتو
بیا بذار تموم شه روزای برفی باتو
رنگ غمو به شعر شادم زده
دشت پر از گلایول غمزده
دلم میخواد خودت بیای ببینی
نبض منو قلب تو باهم زده
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
خاطره های مرده / حسین صفا
گرد و غبار دوری رو قاب سرد و خالی
عکس دو تا پرنده رو شاخه های قالی
نه پنجره نه گلدون
نه شیروونی نه ناودون
آینه ی پینه بسته
رو طاقچه ی شکسته
خاطره های مرده مو زنده کن
دنیامو از پنجره آ کنده کن
قابوپرش کن آینه رو نگاه کن
پرنده های قالی رو رها کن
چند تا اتاق تاریک ، چند تا چراغ خاموش
یه میز بی صندلی ، یه دفتر فراموش
حیاط سرد پاییز ، بایک درخت تنها
یه حوض و چند تا ماهی ، خسته سوز و سرما
بازم بکار تو دست من بهارو
بازم بیا نون بده ماهیارو
تکیه بده به تک درخت خونه
ای که نگات برام یه سایبونه
به خونه ی خیال من جون بده
به دفتر من سر و سامون بده
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
کوچه هم تموم نشه / حسین صفا
به خدا همیشه از خدا میخوام
لحظه ی جداییمون سر نرسه
تا همیشه پا به پای هم باشیم
اما این کوچه به آخر نرسه
نگو تا ابد باید تنها باشم
آرزوهای منو ازم نگیر
من میخوام با تو باشم با خود تو
عشق من عشقمو دست کم نگیر
اینهمه شادابی یه روزی حروم میشه
کوچه هم تموم نشه عمرمون تموم میشه
تا ابد با من باش
همه ی هستی من
هستیمو ازم نگیر حرف رفتنو نزن
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
گیسو طلا / حسین صفا
آهای رئیس خوشگلا
ابرو کمون گیسو طلا
شیطونک نامهربون
گیسو طلا ابرو کمون
قسم به جون عاشقات
که من میون عاشقات
به قیمت جون میخرم
هر چی بخواد بیاد سرم
من که میون عاشقات
هستیمو ریختم زیر پات
نذار بپوسم تو خزون
قلبمو اینقدر نچزون
میگن که وقتی یار میاد
پشت سرش بهار میاد
بهارو با خودت بیار
خانم بهار،خانم بهار
تویی رئیس خوشگلا
ابرو کمون، گیسو طلا
آهای رفیق گریه ها
منم رئیس عاشقا