خیلی وقته حرفامو از چشام نمی خونی
حالمو نمی پرسی دردمو نمی دونی
هم ازم گریزونی هم می گی دوسم داری
زخم می زنی اما از جذام بیزاری
دیر می رسی از راه اسم این زرنگی نیست
زود می ری اما این عادت قشنگی نیست
با خودت که درگیری از همه طلبکاری
من که از تو دل کندم بس که مردم آزاری
هم می گی دوسم داری هم ازم گریزونی
حالمو نمی پرسی دردمو نمی دونی
با دروغ همدستی از غرور لبریزی
جای آبروداری آبرومو می ریزی
هفت خط ومرموزی مثل مهره ماری
مهربون شدی امروز باز چه نقشه ای داری
هیشکی ازتو راضی نیست از همه طلبکاری
من که از تو دل کندم بس که مردم آزاری
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
جوابم نکن / حسین صفا
جوابم نکن مردم از نا امیدی
شاید عاشقم شی خدا روچی دیدی
خیال کن جواب منودادی اما
عزیزم جواب خدا رو چی می دی
همین جوری اشکام سرازیر میشن
دیگه از خودم اختیاری ندارم
من از عشق چیزی نمی خوام به جزتو
ولی از تو هیچ انتظاری ندارم
صبوریم کمه بی قراریم زیاده
چقدر بی قرارم من صاف وساده
عزیزم چقدر سخته دل کندن از تو
عزیزم چقدر تلخه کام من از تو
نزار زندگیم راحت از هم بپاشه
جوابم نکن مردم از بی جوابی
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم
به خوابم بیا پیش از اینکه بخوابی
شب از نیمه های زمستون گذشته
به خوابم بیا پیش از اینکه بمیرم
اگه پا به خوابم گذاشتی عزیزم
یه چیزی بگو بلکه آروم بگیرم
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
خوان هفتصد / اسلام ولی محمدی
این حریف خسته رو خسته تر نکن دیگه
این درای بسته رو بسته تر نکن دیگه
این همه سنگ نباش این همه سخت نگیر
واسه عشق بمون واسه عشق بمیر
من باید چکار کنم منو باورت بشه
که یه کم تحمل و عاشقی سرت بشه
این چه راه و رسمیه این چه امتحانیه
خوان هفتصدم گذشت این چه هفت خوانیه
چشمات نمی بینن پاهات نمی مونن
دستات نمی گیرن این دست بی تابو
با من نمی خندی با من نمیخونی
قابل نمی دونی این چشم بی خوابو
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
با من بمون / حسین صفا
چشمات و باز کردی دنیام زیر و روشد
چشمات و بستی وباز تاریکیام شروع شد
موهات کهکشون و چشمات ستاره هاتن
منظومه های شمسی جفت گواره هاتن
کی بین مهربونا مثل تو مهربونه
نامهربونی با تو بد نیست بد شگونه
با من بمون با من بمون
با من بمون با من بمون
شب بود خسته بودم چشاموبسته بودم
خورشید سر زد ومن پیشت نشسته بودم
چشاموباز کردم دیدم ازت خبر نیست
دیدم برام تو دنیا از توعزیز تر نیست
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
خواب بعدازظهر / حسین صفا
عمر زندگی کوتاست مثل شعله کبریت
عمر هر چی غیراز عشق مثل عمر کوتاهه
همسفر شدن مثل دربدر شدن خوبه
پس قدم بزن با من بین راه وبیراهه
من که قلب کوچیکم بی توکاسه خونه
منکه کاسه چشمم جز تواز کسی پر نیست
دوست داشتن یا عشق دوست دارم با عشق
عشق من به دوست داشتن قابل تصور نیست
عشق چند قدم راهه از اتاق تا ایوون
عشق دستته وقتی میز شامو می چینه
مثل خواب بعدازظهر تلخه اما می چسبه
مثل چای بعد از خواب تلخه اما شیرینه
از پرنده تا لونه از کویر تا بارون
از اتاق تا ایوون عشق بهترین راهه
اسمون تویی وقتی ماه داره می خنده
عشق من ببین امشب آسمون چقدر ماهه
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
بگو مگو / حسین صفا
توخیلی وقته خودتو میخوای بی ابروکنی
روتو ازم بگیری به هر کی خواستی روکنی
موندن و رفتنت دیگه فرقی نداره واسه من
اره روچون فروکنی چه در کشی چه تو کنی
چشم دنبال کیه حرف حساب تو چیه
برای چی خوشت میاد با من بگو مگو کنی
یه بی وفا مثل خودت یه صاف وساده مثل من
پیدا نمی کنی اگه دنیا رو زیر ورو کنی
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
قطار / حسین صفا
دلت که می لرزید من با چشام دیدم
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه
قطار رد شدو رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
توبرف بارونی قطار قلب منه
قلب شکسته من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبومهمونه
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست
مسافرا شعرن تو برف وبارونی
قطار قلب منه چشم توپنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
پرچم سفید / حسین صفا
زیر پرچم سه رنگ واسه پرچم سفید
مادرم دعا می کرد پدرم می جنگید
قلبمون اون روزا اینهمه ترک نداشت
دلمون شور می زد دستامون نمک نداشت
حالمون اون روزا اگه رو به راه نبود
عوضش امیدمون کسی جز خدا نبود
روزای در به دری شبای بمبارون
دنبال نفت بدو تو صف غذا بمون
دست خالی زیر گوله بارون بودیم
خسته بودیم اما مرد میدون بودیم
رفقای مدرسه ام هنوزم یادم میان
کاش می دونستم الان همکلاسیام کجان
خنده های خواهرم لاله بود و پژمرد
اشکای برادرم سیل شد دنیا روبرد
سیل خون جاری بود از عطش تا کارون
خیلیا خاک شدن زیر سقف خونه شون
حاج خانوم بهم میگه به دلم افتاده
پسرمظلومم پشت در ایستاده
هنوزم بعضی شبا موج بمبه تو سرم
هنوزم خواب می بینم خونه ریخته رو سرم
8 سال زندگی با همین دردا گذشت
8 سال آزگار سخت بود اما گذشت
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
تقاص / حسین صفا
بختک رو زندگیمون افتاده پا نمیشه
با گریه هیچ دردی از ما دوا نمیشه
یا هی دروغ گفتیم یا اشتباه کردیم
ما عشق هم نبودیم ما اشتباه کردیم
این قصه اولش با غم شروع شده
پس باید آخرش با غم تموم بشه
اینجوری بهتره حتما مقدره
تقدیر ما دو تا با هم تموم بشه
ما قرارمون بود از عشق هم بمیریم
حتی بلد نبودیم از هم به دل نگیریم
باید قبول کرد پای شکست وایساد
با هر گناه باید کلی تقاص پس داد
Twitter
LinkedIn
Google+
RadioChavoshi
هر روز پاییزه / حسین صفا
هم دیدنی بودیی هم خواستنی بودی
هم چیدنی بودی هم باغچه مون گل داشت
زنجیر می خواستم دستتاتو بخشیدی
از من تا اون دستا هر دره پل داشت
پل بود اما ریخت گل بود اما مرد
عمر منم قد عشقت تحمل داشت
هر روز پاییزه هر هفته پاییزه
هر ماه پاییزه هر سال پاییزه
پنهونم از چشمات ماه پس ابرم
من کاسه صبرم این کاسه لبریزه
آروم نمی گیرم از دست زنجیرم
بی عشق می میرم من روز دیدارم
از دوستی پر من از دوس دلخور من
آجر به آجر من من پشت دیوارم
لعنت به این دیدار لعنت به این دیوار
لعنت به این آوار من زیر آوارم