RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
تو در مسافت بارانی و غم درشکه ای از اشک است
و اشک شیهه کوتاهی من و تو آخورمان مرگ است
از این درشکه بیا پایین تو نیز شیهه بکش گاهی
بتاز گله اکسیژن و راه مال رویی چیزی به سمت پنجره پیدا کن هوای حبس نفسگیر است
بتاخت قفل مرا وا کن بتاز ای که پر از راهی
منم که لک لک غمگینی به روی دودکشت هستم منم که ماهی دریای بلند موی مشت هستم
منم که طعمه قلابم مرا شکار کن ای ماهی
منم شکار شکارم کن سپس ببوس و بچرخانم
سپس بچرخ و ببوسانم
سپس چه کار چه کارم کن
چه کار هرچه تو میخواهی ست
بخواه آن چه که میخواهی
آهای بینی سربالا از این درشکه بیا پایین به من بچسب همین الان مرا ببوس همین حالا
که زندگی دو سه نخ کام است و عمر سرفه ی کوتاهی
جهان فاسد مردم را
بریز دور و در این دوری
به عطر نافهی خود خو کن
کمین بگیر جهانت را
سپس شکارچیانت را
به تیر معجزه آهو کن
مفصلاند زمستانها
و برف، نسخهی خوبی نیست
برای سرفهی گلدانها
گلی نمانده، خودت گل باش
تو را بکار و شکوفا شو
تو را بچین و تو را بو کن
دلم دف است نیستانا!
نگاه صوفی ناخوانا!
جهانپریشی مولانا!
دهانپریشی مولانا!
تو خانقاه منی، با من
بچرخ و یاحق و یاهو کن
شب است، یک تنه زیبا شو
و چند ماه، شکیبا شو
سپس مرا متولد کن
بتاب روی شبم دریا!
و جوجهاردک زشتم را
به زیر بال و پرت قو کن
کسی نمیشنود ما را
اگر که روی سخن داری
و درد حرف زدن داری
اگر دهان خودت هستی
اگر زبان خودت هستی
به گوشهای خودت رو کن
دوتا بریدهی از شانه
دوتا خجول، دو دیوانه…
منم دو دست، که میخواهم
بغل بگیرمت ای جنگل!
تفقدی نظری چیزی
به این دو ساقهی کمرو کن
مِسَم که پخش و پلا هستم
دچار درد و بلا هستم
تو عادلی که طلا هستی
به کیمیای مساواتت
تو را بدل به خودت، اما
مرا بدل به ترازو کن
تو را ببوس که لبهایت
هنوز طعم عسل دارد
تو را بخواه که آغوشت
هنوز میل بغل دارد
تو را بکار و شکوفا شو
تو را بچین و تو را بو کن
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
RadioChavoshi
غمو درد دل مو بی حسابه خدا دونه دل از هجرت کبابه
بنازم دست و بازوی تو صیاد بکش مرغ دلم بالله ثوابه
سیاهی دو چشمانت مرا کشت درازی دو زلفونت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگونت مرا کشت
ای دل داد و بیداد ای وای
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاکت نخواهم دوخت تا روز قیامت
چرا آزرده حالی ای دل ای دل همه فکر و خیالی ای دل ای دل
بسازم خنجری دل را برارم ببینم تا چه حالی ای دل ای دل
چرا افسرده حالی ای دل ای دل همه فکر و خیالی ای دل ای دل
بسازم خنجری دل را برارم ببینم تا چه حالی ای دل ای دل
دلا از دست تنهایی به جونم ز آه و ناله ی خود در فغونم
شبان تار از درد جدایی کنه فریاد مغز استخونم
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل ز رنگ روی تو دلخونم ای گل
من عاشق ز عشقت بی قرارم تو چون لیلی و من مجنونم ای گل
دو زلفونت گرم تار ربابم چه میخواهی ازین حال خرابم
تو که با مو سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آیی بخوابم
دو روز دنیا برام قفس تر از قفسه
بهم نفس برسون هوا دوباره پسه
هوامو داشته باش میگن تو مومنیو
دم مسیحاییت نفس تر از نفسه
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
من که یادم رفته چی دردمه چی دوامه
برام مهمم نیست کی نیستش و کی باهامه
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
یه مرگ تازه میخوام به جای زندگیم
نذار که کشته این زهر گزنده بشم
میخوام تو این بازی یه بار برنده بشم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
همیشه میلنگه یه جای زندگیم
الهی من بمیرم برای زندگیم
روزها قاتلمن غیر از جمعه که خون ریزتره
حال و روزم جمعه ها از خود جمعه غم انگیزتره
کوچ کردی از من قهر کردی حتما یه زمستون سردم بگو برمیگردم
شب ها بیدارم همه شب هایی که بی تو مردم
همه زخمایی که همه عمرم از فراقت خوردم
همرو پس میگیرم نه شوخی کردم شهزاد قصه ها بگو برمیگردم
پریشونم پریشونم پریشون پشیمونم پشیمونم پشیمون
نذار اینجا برگم طعمه زردی پاییز بشه
فصل آخر بی تو قصه ای تلخ و غم انگیز بشه
دلبر مغرورم عشق بی دردم ای تموم قصه ها بگو بر میگردم
روزها قاتلمن غیر از جمعه که خون ریزتره
حال و روزم جمعه ها از خود جمعه غم انگیزتره
کوچ کردی از من قهر کردی حتما یه زمستون سردم بگو برمیگردم
شب ها بیدارم همه شب هایی که بی تو مردم
همه زخمایی که همه عمرم از فراقت خوردم
همرو پس میگیرم نه شوخی کردم شهزاد قصه ها بگو برمیگردم
پریشونم پریشونم پریشون پشیمونم پشیمونم پشیمون
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد
این گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارد
این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم
آبروی رفته ام را در کجا باید بجویم
پیش چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی
در درونم مینشیند شوکران تلخ کامی
نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب من
غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شب من
روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم من
از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بیقرارو زار و بیمارم تو کردی تو
غم عشق تو مادرزاد دارم
نه از آموزش استاد دارم
بدان شادم که از یمن غم تو
خراب آباد دل آباد دارم
خراب آباد دل آباد دارم
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی
سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی
با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان را
تا کجاها تا کجاها میکشانی میکشانی
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بیقرارو زار و بیمارم تو کردی تو
طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافظ
میروم تنهای تنهای ای گل زیبا خداحافظ
خط رو پیشونیم چشمای بارونیم دستای لرزونم پاهای بی جونم
روح سرگردونم گلای ایوونم حتی چوب سیگارم فندک تب دارم
دوس دارن برگردی
خنده غمگینم پلکای سنگینم الکل تو خونم خونه ی زندونم
خونه ی متروکم گلای گلدونم بار روی دوشم شونه ی داغونم
دوس دارن برگردی
تو آن عهدی که با من بسته بودی مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول نگفتی دل به رفتن بسته بودی
نگفتی دل به رفتن بسته بودی
بغضای پنهونم چشمای گریونم حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
بغضای پنهونم چشمای گریونم حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
خیلی دلتنگ توام نمیخوای برگردی